loading...
صبر تنهایی
لایو بازدید : 11 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)
 بی نام ..( خانم .ق )...سلام .... توچه میدونی چی شده ؟ چه گذشته ؟  ..تو که دوسال با من و اون نبودی...وقتی اومد درمونده و تسلیم شده از زندگی..اون عشقی که بهش افتخار میکرد ...با دو نفر دیگه بود ...خودشم میدونه ...گردنبد طلاش رو داده بود ...تا کاری جور کنه ... تو چه میدونی وقتی دختری عاشق یه نفر میشه ولی میفهمه اون عاشق یکی دیگه است چه معنی میده ؟؟؟؟؟؟؟ همه چیزو برام گفت اس ام اس داد ..از درداش ..از حرفاش ...همه شونو دارم ..هر روز میخونم بببینم چرا این کارو کرد؟؟؟؟؟؟؟ با کسی که میدونست چکارست ازدواج کرد؟؟؟؟؟؟

منو اون خیلی جاها با هم رفتیم ..همه شهرو ...حتی با هم به محل تحصیلش(baft ) هم رفتیم ...با ماشین من ..دو تایی تنها ..... برف بازی کردیم ...کجا بودی ؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا منو متهم میکنی...... اون دو تا عکس که گذاشتم حتما دیدی؟؟..اون روش نوشته ..خیلی دوستون دارم ...خط خودشه ....صداش هنوز تو موبایلمه که شعر لیلی رو برام خوند ....شبها بیمارستان زنگ میزد برام آیت الکرسی میخوند ...عاشقانه دوسم داشت ....تو کجا بودی؟؟؟؟؟؟؟


میخوای نامه هایی براش نوشتمو بزارم ...ببینی چه شد ؟؟؟؟؟؟

ازش بپرس کی وقتی پسره از جیرفت اومد مست بود تو دفترم نشسته بود ..ترسید بره باهاش .. التماس کرد کمکش کنم ....

ازش بپرس کی دستمو گرفت .....ازش بپرس .... ازش بپرس منو فرستاد برم تحقیق کنم چی شد؟من چه حرفایی زدم که خودشم میدونست .... دخترایی که با تلفن و شمارشون بهش دادم ..زنگ زد فهمید باصطلاح عشقش با اونا هست  چه حالی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از دختر خاله عشقش بپرس ؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا منو متهم به خودخواهی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟ ..... اون پسره باصطلاح عشقش اومده چون دیده کار پیدا کرده ...من اگه بابا یا داداشش ازم بپرسن چی شده ..من همه چیو براشون تعریف میکنم..

بعد میفهمه من دروغ گفتم یا نه ...از خدا خواستم تو زندگیش با پسره بفهمه همه چیز عشق خالی نیست .... و حرفای من درست بوده ولی دور شده باشه .........

یادش رفته خواهرش یا عمش چقدر گفتن با اون ازدواج نکن ..یادش رفته خواهرش که با پسرخالش ازدواج کرده هر روز کتک و عرق خوری پسره رو... ولش کن ..میبینی حرف زیاده ..اگه از رئیستم بپرسی همه چیزو میدونه ... خود نانای من براش تعریف کرده ......

نانا به من تعهد نداشت ولی خیلی خیلی مدیونه .... همه وسائلی که براش خریدم ..پولهایی که دادم برای عشقش کاپشن ...عینک آفتابی و .... پول دانشگاه که پدرش نداشت و من دادم ..بخاطرش کار جیرفت رو قبول کردم تا عشقش به کار بیاد ..یارو از یه خانواده ای هست که نگوو ...خونشونو کپره ...چقدر گفتم نانای من ..خوب فکر کن ....حالا به قول رئیست خود کرده رو تدبیر نیست..هر کس لیاقتش همینه که هست ....

من میبینمش ولی اون منو نمیبینه ..من بعضی ظهرها ...عصزها ..نزدیک خونشون ..می بینمش...دلم به همین دیدن خوشه ....

ولی اینو بدون ....عشق کافی نیست ...با تو هم هستم ..پس ما مردا رو خودخواه نگو ...

رسیدن عشق وقتیه بدونی چکار میکنی....هیچوقت نگفتم نانا مال من بشه ..... هیچوقت ..چون من اونی که مال خودم هست ..بخاطر وضعیت جسمیم از خودم رنجوندم ... و دیگه نیست ....این کارا رو بخاطر اینکه کسی به پای من نسوزه کردم .....

اینقدر گناه پاک نکن ..ببین ..بسنج ..بپرس ... بعد قضاوت کن ..... خدا کنه بفهمه زود هم بفهمه ...همین ....




ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 280
  • بازدید کلی : 5,100